من ميروم ......
باور كن ميروم ....
اما ...
دلم براي بجهنم گفتن هايت تنگ ميشود !!!!
می دونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه ؟؟؟؟؟
اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی ...
آخرش برگرده بهت بگه : مگه من ازت چیزی خواستم ؟؟؟؟.....
دستهایش با من،
نگاهش در خیابان
و دلش...
این یکی را نمیخواهم بدانم
اما لعنت به دل هرزه اش
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
.
.
خُـــــــــــــدایا .....
ممنونم که همیشه دستمو گرفتی ...
در حالی که میتونستی مچمو بگیری !!
.
.
درد یعنی دلم براش خیلی تنگ شده اما هیچ غلطی نمیتونم بکنم...!!!
.
.
یکی بهترازمن راپیداکرد و رفت.....درحالی که به صدتابهتراز اوگفتم یکی بهترازتورادارم......
.
.
آهای!
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻋﻮﺍﺕ ﻣﯿﺸﻪ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
↲ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻡ ﻣﻨﺖ ﮐﺸﯽ ↱
من ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺴﺘﻦ ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﺎﻣﻢ
ﭘﺎﻫﺎمُ ﻣﯿﺎﺭﻡ ﺑﺎلا. ====>> ✕ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺧَﻢ ﻧﻤﯿﺸﻢ ✕
گفتم در جریان باشی!
.
.
می گویی بـی خـیـالَت شَوَم (؟!)
خـُب لَعنَتـی.......... (!)
تُو بــی خـیـــــآل او شُو (
.
.
.
من گــمان می کــردم، رفتنــت ممــکن نیســت
رفتنــت ممــکن شــد، ...بــاورش ممــکن نیســت
.
.
من اینجا در انتظار تو ام
تو در نا کجا آباد پی عشق بازی هایت
... شنیدی :
...
گهی زین به پشت و گهی پشت به زین ؟؟؟
ورق که برگشت حال و روزت دیدنی است
با تو ام...
.
.
برگرد ...
یادت را جا گذاشتی ...
نمی خواهم عمری به ابن امید باشم که برای بردنش بر می گردی ..
.
.
خیلی حالش خراب بود از زمین و زمان بریده بود رفتم تو زندگیش ... خیلی طول نکشید که حالش خوب شد تشکر کرد و رفت تو زندگی یکی دیگه ...
.
.
بی تــــــــــــفاوت باش . .
به جــــــــــهــــنم که رفت !
مگر دریا مُرد از بـــی بارانــی ؟
.
.
نیا نمیخواهم بامن باشی . . .
وقتی میگویم دیگرسراغم نیا
فکرنکن فراموشت کرده ام یادیگردوستت ندارم نه فقط فهمیدم
وقتی دلت بامن نیست بودنت مشکلی راحل نمیکند . . . .!!!!
.
.
بخشیدمت
امــــا......
بعد از مرگـــم همه چیز را درباره "تــــو" با خــدا خواهم گفت !!!
.
.
آدامسمو با اون همه“شيک” بودنش … … بعد نيم ساعت زير کفشم له ميکنم
تو که جاي خود داري
.
.
به بعضی باید گفت عزیزم من چشم میزارم تو فقط گم شو
.
.
بیا جایمان را با هم عوض کنیم
دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد
.
.
می آیی . . .
عاشق می کنی . . .
محو میشوی . . .
تا فراموشت می کنم ، دوباره می آیی . . .
تازه می کنی خاطراتت را . . .
محو میشوی . . . .
.
.
شبها زير دوش آب سرد رها ميكنم بغض زخمايم را
درحالي كه همه مي گويند
خوشبحالش چه زود فراموش كرد
.